ره گُم کرده آهِ من

ساخت وبلاگ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ره گُم کرده آهِ من...
ما را در سایت ره گُم کرده آهِ من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9fadede بازدید : 91 تاريخ : پنجشنبه 27 خرداد 1400 ساعت: 0:10

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ره گُم کرده آهِ من...
ما را در سایت ره گُم کرده آهِ من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9fadede بازدید : 93 تاريخ : پنجشنبه 27 خرداد 1400 ساعت: 0:10

شام نخورده که می‌خوابی، دلم پوره‌ی سیب زمینی می‌شه. اگه می‌خوای دلمو صاف کنی به خودت گرسنه‌گی بده ؛ انگار من اینو ازت می‌خوام. بعدش هرکاری که ازم بخوای می‌کنم. قسمت ترسناکش اون‌جاست که فقط کافیه دست و پاهامو باز بذاری که برم، اون وقت اگه بهم بگی نمیر هم نمی‌میرم. اما تو دوری. دستم بهت نمی‌رسه تا از توی رخت خواب بکشم بیرون این روزه‌ی شبانه‌ی بی‌چشم‌داشتت رو که. نمی‌دونم چی کار باید بکنم که. دوستت دارم اما در مسافت، در خفا، در شرم، در ناکامی، در فراق، در حبس و تحت شکنجه. اگه این‌جا به دنیا نیومده ره گُم کرده آهِ من...
ما را در سایت ره گُم کرده آهِ من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9fadede بازدید : 79 تاريخ : پنجشنبه 27 خرداد 1400 ساعت: 0:10

برای ایستگاه اتوبوسِ بدون تابلوی کنار اتوبان سردار جنگل، از ساعت پنج و نیم غروب به بعد، تا صبحم که به‌ایستی هیچ‌کس نمیاد. انگار که همه آدمای روی زمین از اون‌جا رد بشن، همه میان اما هیچ‌کس دنبالِ تو نمیاد. همه رد می‌شن اما هیچ‌کس تو رو نمی‌بینه. مجبوری زل بزنی به جایی بین زمین و لاستیکای ماشینا. چون دیگه حتی نمی‌شه با اشتیاق و رنجی که کودکانه از تحمیلش به خودت لذت می‌بردی، ایستاده توی سرما کتاب بخونی. حوصله‌ت رو سر می‌بره. انگار تو به خاطر زن بودن محکوم باشی به زنی که ذهن جنسیت‌زده‌ی نویسنده توصی ره گُم کرده آهِ من...
ما را در سایت ره گُم کرده آهِ من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9fadede بازدید : 69 تاريخ : پنجشنبه 27 خرداد 1400 ساعت: 0:10

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ره گُم کرده آهِ من...
ما را در سایت ره گُم کرده آهِ من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9fadede بازدید : 85 تاريخ : پنجشنبه 27 خرداد 1400 ساعت: 0:10

دل‌تنگی برای تو مثل زانودردِ غروب، بعد از آخرین کلاس، توی اتوبوسِ خسته‌ی دانشگاهه. وقتی که مجبور شدی کف اتوبوس بشینی کنار لگن و بساط آفتابه و آب و موکتِ راننده‌ی بددهن که بو می‌ده ؛ بوی توالت عمومی. مزمن بودن و حس عجزش درست مثل وقتیه که باید چادر مچاله‌ت رو باز کنی و بکشی سرت، از جلوی در خوابگاه رد بشی و بعد که رفتی تو، درش بیاری اما همین چند دقیقه صدای تپش قلبت و گرماشو تا گوشت می‌بره. سرافکنده‌گی و ناامیدیش مثل وقتیه که دلت برای شبایی تنگ بشه که شکنجه شدی، مثل یه گنجشک زشت و فراموش شده، زیر دو ره گُم کرده آهِ من...
ما را در سایت ره گُم کرده آهِ من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9fadede بازدید : 78 تاريخ : پنجشنبه 27 خرداد 1400 ساعت: 0:10

رفتن به بهشت زهرا برای روزمره‌گی این روزهای سیاه و فاجعه‌بار که هرچیز ازش انتظار می‌ره جز "روزمره‌گی"، مثل رفتن به مرخصیِ تعطیلات می‌مونه. امسال، این سومین باریه که میام این‌جا. و هربار طوری میام، طوری می‌ایستم، طوری نگاه می‌کنم و طوری می‌رم که انگار میله‌ی چوبیِ خوب تراشیده نشده‌ای وسط سینه‌م باشه. دلم می‌خواد مردی رو که به خاطرش این‌جام در آغوش بگیرم و این حتی از نسبت و ارتباطی که باهاش دارم هم خیلی بعیده. اما انگار که خیلی تنها باشیم و اینو بدونیم، همه از هم با فاصله ایستاده‌یم. حتی از هوا می ره گُم کرده آهِ من...
ما را در سایت ره گُم کرده آهِ من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9fadede بازدید : 98 تاريخ : پنجشنبه 27 خرداد 1400 ساعت: 0:10

صبح با فکر این بیدار می‌شم که رسولی به زینب گفته «بیا پی ویم.» و مدت‌ها طول می‌کشه تا متوجه شم رسولی هیچ‌وقت بهش نگفته که بره پی‌ویش. به صفحه‌ی تا همیشه روشنِ گوشیم نگاه می‌کنم و اون‌قدر پلک می‌زنم که چشم‌هام درد می‌گیرند. توی صفحه‌ی چتش جایی خوابم برده که نوشته بوده : «نمیدونم داشتم راه میرفتم جلومو گرفت گفت عاشقی؟ گفتم وات ده فاک [خط بعدی توی همون پیام] گفت کجایی؟ [خط بعدی توی همون پیام] اصلا نمی‌فهمیدم چه اتفاقی داشت میوفتاد[ایموجی خنده‌ای که از چشماش اشک میاد] [خط بعدی توی همون پیام] گفت نیس ره گُم کرده آهِ من...
ما را در سایت ره گُم کرده آهِ من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9fadede بازدید : 70 تاريخ : پنجشنبه 27 خرداد 1400 ساعت: 0:10